به بهانه بررسی آثار حامد قصری در نگارستان امام(ره)
زوالناپذیری عکسها
حسین نوری/کارگروه خبر کانون عکس اصفهان
پیش از هر چیز باید گفت حامد قصری قبل از بررسی آثار در این برنامه (که به همت کانون عکس انجمن سینمای جوانان اصفهان برگزار شد) و حتی با فرض نداشتن هیچ عکس خوبی باز هنرمند است.حامد قصری از سالهای ابتدایی با کانون عکس اصفهان همراه بوده و در فعالیتهای مختلف حضورداشته است.نمایشنامه و داستان نوشته و درحال حاضر در روزنامه نسل فردا مشغول به کار است.و البته دغدغههایی هم نسبت به ارزش گزاری انسانهای هنرمند دارد.چنین تعاریفی بهخودیخود باعث پیشزمینه یک هنرمند برای من است.
در این برنامه که به همراهی پژمان نظر زاده برگزار شد و طرح سؤالها و ایجاد گفتوگو به عهده این منتقد بود؛ حامد قصری از ابتدای کارش شروع کرد.از روزهایی که مینوشت و پسازآن به کمک سیامک تراکمه زاده روند یادگیری عکاسی را شروع کرد.از رضا نور بختیار صحبت کرد و میگفت بهعنوان استاد مدیون جلساتی است که با او به صحبت میپرداخته و از تجربیاتش بهره بده است.
بررسی آثار از مجموعه دربها آغاز شد.عکاسی از دربهای قدیمی و فراموششده ابتدای روند مجموعهسازی او بود.همانطور که تأثیر داستاننویسی در او مشخص بود حامد به روند روایت عکسها اعتقاد دارد و میخواست داستانی را روایت کند.و برای همین تک عکسهای خیلی کمی داشت.دربها (که پیشازاین نمایششان نداده بود) مانند شروع یک کتاب با عکسی از نوشته “بسمالله الرحمن الرحیم” آغاز شد و با فرورفتن یک درب درون خاک به پایان رسید.ذکر این نکته که او به دلیل یاد نداشتن نرمافزارهای ادیت کادرها را همان شکل ثبتشده ارائه داد و حالا از سادگیشان خوشحال بود نیز قابل اهمیت است.و همینطور گفتوگویی که از جانب نظر زاده شروع شد و جواب سؤال به اینکه آیا چیدمانی نیز انجامشده یا خیر بود و قصری در این جا به مستند بودن مجموعه دربها اعتراف کرد.
پسازآن مجموعه دوم او که به نام ” کادرهای انتزاعی” بود به نمایش درآمد.عکسها برشی از جزییات آب بود.آب روان یا پاشیده شده از لبهی یک سنگ.تمام کادرها به جزییات یک اتفاق اشاره میکرد رنگها و فرم انتزاعی مجموعه به همراه مینیمال بودن عجیبی که داشت شکل میگرفت و برای ما مشهود بود.او در حین صحبتهایش از یاد گرفتههایش توسط افرادی مثل کیارنگ علایی صحبت کرد و معتقد بود برای وارد شدن به یکرشته هنری باید ما تاریخ آن رشته را دریافته باشیم.
مجموعه عکس جالب دیگری که از او دیدیم به قول خودش با یک اسم طولانی شروع شد.که مفهوم عجیب و خیلی خوبی داشت.او از اشیاء فراموششدهشان بر روی دیوار عکاسی کرد و برای خودش این سؤال را مطرح کرده بود که چرا ما فقط چیزهایی که بسیار دیدهشده را قاب میگیریم و به دیوار خانهمان نصب میکنیم.شخصیت دادن به آن اشیا به حتم حرکت هنرمندانهای بود.
پسازآن مجموعه ” نقطه” این عکاس به نمایش درآمد.باید گفت نسبت به اطلاعی که توسط عکسها از او داریم مجموعه بسیار متفاوتی بود و برخلاف عکسهای دیگر پر کنتراست بودن کار و همینطور بدون رنگ بودنش وجه تمایزی بابت فرم و نوع ارائه را برای ما به ارمغان آورد.چیزی که آن را به کارهای کیارستمی و یا مایکل کنا بقیه افراد این سبک ربط میداد و خود او نیز با این نکته موافق بود.”نقطه” بازی او با سطح و خط بود.عمق میدان به فضای تکبعدی رسیده بود و تمامرنگها سیاهوسفید بود.
قصری در حین صحبتهایش از یاد گرفتههایش که پس از برگزاری نمایشگاه رخداده بود سخن گفت.از فضای ارائه اصفهان ضربه خورده بود و به قول خودش “درون موزه هنرهای معاصر (که نمایشگاهش آنجا برگزار شد) آدمهای بیشتری آمدند و کمتر به من کمک کردند.او برای دیدن آثار متفاوت بقیه هنرمندان به تهران سفر میکرد و از نمایشگاههای مختلف بازدید داشت.و یاد گرفته بود از فضای ارائه “شاسی” دوری کند و به سمت قاب گرفتن عکسها با سایز بزرگتر و استفاده از بدیهیات حال حاضر مثل شیشه آنتی رفلکس و پاسپارتو و همینطور فروش آثار بهره برد.
پسازآن “شاید با عنوان آنتراک برنامه” مجموعه عکسهایی که از تشییعجنازه استاد ابوالحسن نجفی ثبت کرده بود را دیدیم.او به بیاهمیت انگاشتن افراد اعتراض کرد و از عکسها مشخص بود تنها چند نفر برای فوت این استاد حضور داشتند.عکسها بازهم سیاهوسفید بودند.
«گذر بیوقفه زمان» شروع شد.قصری با ذکر این خاطره که عکسها را بهعنوان یک بچه شهرستانی برای گالری گلستان فرستاده و بعد از دو هفته خانم گلستان با او تماس گرفتند و گفتهاند اگر عمری باقی باشد در سال ۹۴ عکسهای شما روی دیوارهای گالری گلستان خواهد بود.
ابتدا بیانیه مجموعه توسط این هنرمند خوانده شد.او در این مجموعه به زوالناپذیری عکسها پرداخته بود.و پژمان نظر زاده به این نکته که ردپایی از آرمان استپانیان در عکسها هست اشاره کرد و کامل بودن بیشتر مجموعه عکس نسبت به کارهای پیشین اشاره داشت.
سپس تک عکسهای حامد قصری را باهم دیدیم.کم کنتراست بودن و رنگهایی که در اکثر کارها وجود داشت در آنها هم بود.عکسها با کادرهایی باز و چیدمانی شبیه خود او دیده میشدند.فضای این عکسها بیشتر از بقیه شلوغ بود و در راستای همین تک عکسها عکسی نیز بود که بهصورت عکس نوشت ارائه شد و او متنی راجع به آن عکس برای ما خواند.عکس یک صندلی و خیالپردازی او در مورد زندگی آن صندلی و اتفاقاتی که برای او افتاده است.عکسها تمام عناصر انسانی را داشت ولی حضور انسان در آنها وجود نداشت و حسی که باادیت عکسها به قدیمیتر بودن و فرسودگی مکان کمک بیشتری کرده بود.
پسازآن به نمایش عکسهای قدیمی خانوادگیای کهترمیم شده بود پرداختیم.او این عکسها را توسط دو آتلیه عکاسی در اصفهان که قدمت زیاد داشتند و ترمیم کردنش آماده کرده بود.عکسهای قدیمی بهصورت مات روی کار بودند و کلمهی عشق بهصورت واضح و کوچکی در وسط کادر.که در دو گالری آنلاین سیحون و شمس به نمایش درآمده بود و چند عکس این مجموعه را نیز فروخته بود. او در مورد فروش آثار نیز به این نکته پرداخت که فضای خود گالریهای خوب به فروش آثار کمک میکنند و همین نکته که از مبلغ فروش کارها خرید کتاب انجام میدهد.و برای او لذتبخشتر از حقوق ماهیانه روزنامه یا جاهای دیگر است.و حتی در مورد فروش آثار در کشورهای خارجی که نظر او این بود که فروش آثار در خارج از ایران نیز توسط گالریهای داخلی به نحو بهتر انجام میشود.
مجموعه عکس آخر او که با موبایل ثبتشده بود به نام “مونالیزایی که بود” پیش چشمهای ما به نمایش درآمد.که از دیوارهای اصفهان بود و عکسی از مونالیزا به شکل کوچکی گوشه کار بود.او به این منظور که با فضای موجود مونالیزا (که شاید نماد هنر است) درون شلوغی زندگی ما گمشده است عکسهایی انتقادی نسبت به وضعیت کنونی هنر گرفته بود.
در پایان برنامه نیز قبل از اهدای لوح سپاس به ایشان و تشکر از حضورشان استاد رضا نور بختیار صحبت خاطرهانگیزی برای ما انجام دادو پسازآن نیز عکس یادگاریهمانند همیشه ثبت شد.امیدواریم حامد قصری و بقیه هنرمندان همواره درگیر موفقیتهای بیشترشان باشند.
[vc_gallery type=”image_grid” images=”350240,350241,350242,350243,350244,350245,350246,350247,350248,350249″ img_size=”200X200″ column_number=”5″ grayscale=”no” hover_icon=”none” images_space=”gallery_without_space”]