عکاسی و سینمای کانون با فرمان آرا تمام شد

عکاسی و سینمای کانون با فرمان آرا تمام شد

عکاسی و سینمای کانون با فرمان آرا تمام شد کانون عکس اصفهان

گروه تحریریه سایت کانون عکس انجمن سینمای جوانان اصفهان: برنامه این فصل کانون عکس که با موضوع «عکاسی و سینما» دنبال می‌شد با حضور بهمن فرمان آرا یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان کشورمان به پایان رسید. تا بلافاصله از طرف کارگروه آموزش برنامه علمی و مبسوط تابستان کانون عکس اعلام شود. در ادامه با توجه به اهمیت نشست بهمن فرمان آرا در اصفهان نگاهی به این برنامه داریم و البته گزارش تصویری آن‌هم ارائه می‌شود. (لازم به توضیح است که این گزارش از زبان اول‌شخص ارائه می‌شود.)

*** باید یادی کنم از زاون قوکاسیان که چهره سینمای ایران و اصفهان بود، دوست خیلی خوب و نزدیک من بود و جایش همیشه خالی خواهد بود. عباس هم فیلم‌ساز شاخص و بزرگی بود. او الفبای جدیدی برای سینما نوشت و توانست مسیر تازه‌ای را به روی سینمای ایران بگشاید.

*** برای نسل من کتاب دریچه‌ای به جهان بود چراکه رادیو فقط در ساعت خاصی برنامه داشت و تنها هفته‌ای یک‌بار به سینما می‌رفتیم.

*** ۱۶ سالم بود که رفتم انگلستان و جالب این بود که در آن تاریخ (۱۹۵۸) در انگلستان مدرسه سینمایی وجود نداشت و در ۱۹۶۲ تأسیس شد. بنابراین مجبور شدم که به مدرسه هنرپیشگی بروم. پدرم که برخلاف دوستان بی‌شمارش که می‌گفتند «بزن تو سرش تا حداقل نره هنرمند بشه، آرشیتکت بشه تا…» به من اجازه داد تا بروم و آن چیزی را که علاقه داشتم، مطالعه کنم. یک سال و نیم از هنرپیشگی گذشته بود که در تابستان به لندن آمد و به من گفت: ما قرارمان کارگردانی بود و ظرف ۱۰ روز من را فرستاد آمریکا و شانس آوردم و رفتم به بهترین مدرسه هنرپیشگی آمریکا و همکلاس‌های من جرج لوکاس و تعداد دیگری از فیلم‌سازها بودند و نهایتا ازآنجا فارغ‌التحصیل شدم و برگشتم. ستاره سینما هم آن موقع از طریق «پرویز نوری» اداره می‌شد و من خیلی دوست داشتم که به افتتاحیه فیلم‌ها بروم، من شدم خبرنگار ستاره سینما در لندن. «هژیر داریوش» از پاریس نقد می‌نوشت، «کامران شیردل» از ایتالیا و من از لندن. به‌هرحال همه برگشتیم ایران و بعضی منتقد شدند و ماندند، ولی من شروع کردم به فیلم ساختن چون فحش خوردن آسان‌تر از فحش دادن است! برنامه فانوس خیال هم برنامه‌ای بود درباره فیلم‌هایی که یا روی اکران بودند یا اخیرا به نمایش درآمده بودند و خودم فیلم‌ها را انتخاب می‌کردم و تهیه‌کننده و مجری برنامه هم بودم. سه سال آن کار را انجام دادم تا اینکه برای عمل قلب همسرم به انگلیس رفتم و زمانی که برگشتم دیگر نیازی به این برنامه نداشتند»

*** به‌طور مداوم کتاب می‌خواندم و به دنبال نوشته‌ای خاص بودم تا اینکه سه نفر از بزرگان به شکل هم‌زمان کتابِ «شازده احتجاب» نوشته گلشیری را به من پیشنهاد کردند. اجازه ساخت فیلم شازده احتجاب را از گلشیری دریافت کردم که سند آن در موزه سینما وجود دارد. ما به‌اتفاق هم فیلم‌نامه شازده را نوشتیم و برخی شخصیت‌ها را حذف یا ادغام کردیم. که به‌جز یکی دو سکانس از شازده احتجاب، مابقی فیلم در خانه کنسولگری انگلیس در اصفهان ساخته شد. شیشه‌های خانه رنگی بود و یکی از دلایلی که خواستم فیلم سیاه‌وسفید باشد این بود که حس می‌کردم شیشه‌های رنگی فضا را می‌شکند.

*** برای موفقیت در سینما ۲۵ درصد استعداد، ۱۵ درصد پارتی و ۶۵ درصد پوست‌کلفتی نیاز است، اگر تحمل سختی‌ها را نداشته باشید، موفق نمی‌شوید.

***برای ساخت فیلم شازده احتجاب نیازمند عکس‌های قدیمی بودم. آقای تهامی در میدان بهارستان عکاسی داشت و در ویترین آن عکس‌هایی قدیمی از برخی چهره‌ها داشت. نگاتیو عکس‌های آن موقع به شکل شیشه عکس بود و او تا یک ماه در روزهای میانی هفته، هر بار ۵۰ شیشه از عکس‌ها را برای من می‌آورد که از آن میان تعدادی را انتخاب و در ساخت فیلم استفاده کردم.

***زمانی که شازده احتجاب را در فستیوال کن نمایش می‌دادند پس از جلسه سئوال و جواب، فردی به من پیشنهاد داد مدیریت شرکت گسترش صنایع فیلم ایران را به عهده بگیرم اما تا دو سال نباید کار سینمایی کارگردانی می‌کردم، بدین ترتیب فعالیت خود را در این زمینه آغاز کردم. شاید ۹۹ درصد افرادی که جای من قرار می‌گرفتند به این پیشنهاد جواب رد می‌دادند اما این شرکت فرصتی در اختیار سینمای ایران می‌گذاشت که حاضر به گذشت از آن نبودم چراکه حاضر به تهیه امکانات جدید فیلم‌سازی بود.

*** روزی که کیارستمی پنج‌خط از داستان گزارش را تعریف کرد به او گفتم که فیلم‌نامه آن را بنویسد و آن را می‌سازم، هنوز که هنوز است چهره‌اش را در این زمان فراموش نمی‌کنم که تعجب کرده بود که چگونه بابیان پنج دقیقه از فیلم حاضر به ساخت آن شده‌ام.

*** عکس زیربنای سینماست، ممکن است ده نفر از یک صحنه فیلم بگیرند اما مهم‌ترین چیز در این میان زاویه دیدی است که قابل حس وزنده باشد.

*** در حال حاضر فیلم‌نامه‌ای اقتباسی از «زندگی «فروغ» را در دست دارم.

 

 

عکس ها از مرجان ترکیان
مهرزاد مهدی پور
ایاد موسوی و رسول مجاهدی

[vc_gallery type=”image_grid” images=”351017,351018,351020,351021,351022,351023,351024,351025,351026″ column_number=”4″ grayscale=”no” hover_icon=”none” images_space=”gallery_without_space”]