گروه تحریریه سایت کانون عکس انجمن سینمای جوانان اصفهان: از ورود اولین دوربین عکاسی به ایران بیش از ۱۶۰ سال میگذرد. این دوربین را مسیو ریشار فرانسوی، که بعدها ناصرالدینشاه به او لقب خانی داد و به میرزا رضاخان ریشار معروف شد، به ایران آورد. اولین عکاس ایرانی شاهزاده ملک قاسم میرزا بود اما بهتدریج غیر درباریان هم به کار عکاسی پرداختند و اشخاصی مانند آنتوان عکاس، ماشاالله خان و روسی خان به این کار مشغول شدند. با گسترش عکاسی در ایران، عکاسخانه های شخصی نیز تأسیس شد و حرفه عکاسی کمکم همه جاگیر شد. یکی از این عکاسان سید جواد تهامی بود که در سال ۱۳۰۷ عکاسیاش را در «سهراه امین حضور»، تأسیس کرد و بعد از جنگ جهانی دوم، در سال ۱۳۲۳ آن را به مکان فعلیاش – میدان بهارستان منتقل کرد. تقریباً چهل سال بعد، با مرگ او داریوش تهامی، فرزندش، اداره این مغازه را بهعنوان یادگار پدر به عهده گرفت. داریوش تهامی میگوید با هر سختی و ناملایمتی ساخت تا گرد فراموشی گریبان گیر یادگارهای پدرش نشود. او از زندگی پدرش اینطور میگوید: “پدرم در سال ۱۲۸۴ خورشیدی متولد شد و در همان اوان کودکی، والدین خود را از دست داد و در خانه عمویش ساکن شد. در سن ۱۳ سالگی بعد از گذراندن دوره مکتب، به دلیل مشکلات مالی وارد بازار کار شد. بعد از یکی دو سال شاگردی در یک بزازی، از آن کار دست کشید و در عکاسخانه ای در لالهزار مشغول به کار شد.”جواد تهامی از عکاسان نسل دوم ایران و شاگرد استادانی چون ماشاالله خان عکاس، اسدالله پروین و جهانگیرخان مصور رحمانی (عکاس مجلس شورای ملی) بوده است. در آن دوران، دوربینها آتلیهای، چوبی و بزرگ بودند و عکسها هنوز روی شیشه ثبت میشد. آن روزها برق نبود و برای ظاهر کردن عکسها از نور طبیعی کمک گرفته میشد. عکاسیها در شهر بسیار اندک بودند و افراد کمی دوربین داشتند. داریوش تهامی میگوید: “علاقه پدرم به مسائل فرهنگی و تاریخی ایران، باعث شد وی به تهیه مجموعهای از عکسهای تاریخی بپردازد، بخشی از عکسها را خودش میانداخت و بخشی را از آرشیو دیگران خریداری میکرد. گاهی خرید آرشیو هزینههای سنگینی روی دستش میگذاشت، اما پدرم مصمم بود این مجموعه را کامل کند و اینک عکسهای او به چندین هزار قطعه میرسد. او بیش از نیمقرن عکاسی کرد و سال ۱۳۶۲ چشم از جهان فروبست.” داریوش تهامی درباره زندگی خودش و همکاری با پدرش میگوید: “من در سال ۱۳۳۷ به دنیا آمدم، از کودکی به عکاسی علاقهمند بودم و گاهی در مغازه پدر فعالیت میکردم. در سال ۱۳۵۸ در دانشگاه هنرهای دراماتیک و فیلمسازی پذیرفته شدم که مصادف شد با بیماری شدید و کم سو شدن چشم پدرم. پدرم گفت: “بیا پیش خودم کار کن، مدرکی نمیگیری، اما کار یاد میگیری!”” بعد از فوت پدرم در سال ۱۳۶۲ تصمیم گرفتم عکاسی را اداره کنم و نگذارم فراموش شود. هرچند بارها به دلیل مسائل مالی و مشکلات زندگی به مرز فروش آن رسیدم اما احساس کردم من به این مملکت و مردمانش دینی دارم؛ عکاسی تهامی باید بماند تا خیلی حرفها و خاطرهها نیز بماند.””از آن زمان بود که اقدام به جمعآوری عکسها و طبقهبندی آنها کردم که نتیجه آن انتشار ۱۷ کتاب مختلف از عکسهای قدیمی تهران، پیشکسوتان، پهلوانان، هنرمندان، قاجار، تختی، تبریز قدیم و … است. باید بگویم که در این میان استادانی چون علی خادم و غلامحسین ملک عراقی همواره راهنمای من بودند.”حتماً عکسهای آرشیو تهامی، را در کتابها و فیلمهای تاریخی دیدهاید. علی حاتمی برای ساخت سریال “هزاردستان”، بهرام بیضایی برای فیلم “شاید وقتی دیگر”، کیانوش عیاری برای “روزگار غریب” و بسیاری از تاریخنگاران برای مصور کردن کتابهایشان سراغ فتوگرافی تهامی آمدهاند. اکنون پسر و دختر نوجوان داریوش تهامی، سرگرم تبدیل کردن آرشیو نگاتیوهای فتوگرافی به دیجیتال هستند. وقتی آنها با نرمافزار “فتوشاپ” تنظیم عکسها را تغییر میدهند، اصلاً به اینکه روزی پدربزرگشان برای چاپ یک عکس از روی شیشه چه زحمتی را متحمل میشده، نمیاندیشند.