گروه تحریریه سایت کانون عکس انجمن سینمای جوانان اصفهان*:حمیدرضا ششجوانی متولد۵۴ است و کارشناسی جامعهشناسیاش را در ایران و دکترایش را در رشته کارآفرینی فرهنگی با گرایش اقتصاد هنر در کشور سوئیس گذرانده است. او هماکنون به تدریس اقتصاد هنر در دانشگاههای مختلف هنر در کشور مشغول است.ازجمله تألیفات دکتر ششجوانی میتوان به تألیف «کارآفرینی فرهنگی و اقتصاد هنر»، نشر طراحان هنر، اصفهان۱۳۹۱، ترجمه «درآمدی بر اقتصاد استثنایی هنر؛ چرا هنرمندان فقیرند»، نوشته هانس ابینگ، دانشگاه هنر اصفهان، ۱۳۹۲ و ترجمه «اقتصاد هنرهای معاصر»، نوشته الیسیا زورلونی، انتشارات فرهنگستان هنر، ۱۳۹۳ اشاره کرد. با این استاد دانشگاه درباره رابطه اقتصاد هنر و سیاستگذاری فرهنگی سخن گفتهایم.
***به نظر شما رابطه اقتصاد هنر و سیاستگذاری فرهنگی چه میتواند باشد؟
وقتی از منظر سیاستگذار به اقتصاد هنر نگاه میکنیم، یک پیشفرض داریم و آن اینکه هنر و هنرمند وضعش خوب نیست، اگر کاری کنیم که هنرمند بتواند اثرش را بفروشد و بازار کارش راه بیفتد وظیفه ما به انجام میرسد. ما که متولی امریم و از قضا آدمهای خوبی هم هستیم، دلمان میخواهد در قبال هنرمند که بهرهای الهی از خلاقیت دارد، کاری کرده باشیم. اینها را کموبیش در مصاحبه اکثر دستاندرکاران دولتی هنر و فرهنگ شنیده یا خواندهایم اما پیش از اینکه چنین گزارههایی را تحلیل کنیم، باید نکاتی چند را در نظر داشته باشیم و برای برخی پرسشها جوابی بیابیم چراکه بدون تصمیمگیری دراینباره رنج بیهوده بردهایم و سعی بیفایده کردهایم.
***برای کدام پرسشها باید به دنبال پاسخ باشیم و چه نکاتی را باید در نظر داشته باشیم؟
پرسشهایی ازایندست که حمایت از هنر و هنرمند در کشور ما چگونه صورت میگیرد. آیا اساساً تاکنون مدلی برایش طراحیشده است. اگر تاکنون از هنر و فرهنگ حمایت میکردیم –که داعیهاش را داریم- کدام دستگاهها با چه سازوکارهایی، به چه ترتیب و چه میزانی از هنر حمایت کردهاند و حاصل این دست حمایتها در بخش هنر و فرهنگ چه بوده است. چگونه است که بیشتر هنرمندان و اهل فرهنگ -از هر طیفی- حرف اول و آخرشان فغان از بیمهریها و درخواست حمایت است. آیا سازوکار حمایت از فرهنگ و هنر شفاف و علنی است. هنرمندان برای اینکه حمایت شوند، باید به کجا مراجعه کنند. چه کسانی چگونه درخواست حمایت و میزان استحقاقشان را بررسی میکنند. این حمایت مفروض تأییدشده را چگونه باید دریافت کنند. نقدی یا غیر نقدی؟ علنی یا غیرعلنی؟ مستقیم یا غیرمستقیم و… چنین پرسشها و پاسخهایی که برایشان در نظر میگیریم، میتواند به ما کمک کند تصویر روشنتری از موقعیت اکنون اقتصاد هنر و هنرمندان در دست داشته باشیم.
***یعنی فکر میکنید اقتصاد هنر با بودجه، دخالتها و تصمیمگیریهای دولتی نسبت مستقیم دارد یا باید برای این نسبت و رابطه پژوهش و سرانجام تصمیمگیری کرد؟
بخش فرهنگ و هنر در کشور ما فقیر نیست. اگر تعداد دستگاههایی که بهنوعی خود را درگیر کار فرهنگ و هنر میدانند، احصا کنیم و بودجههایی را در شمار آوریم که این دستگاهها تحت عناوین مختلف فرهنگی و هنری هزینه میکنند، رقمش کاملاً قابلتوجه خواهد بود. کافی است بودجه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را با بودجه فرهنگی یکی از شهرداریها و دستگاههای زیرمجموعهاش دریکی از کلانشهرهای کشور مقایسه کنید. به نظر میآید مسئله این باشد که بودجه با در نظر داشت کدام ضرورتها، کجاها هزینه میشود. به نظرم اقتصاد هنر مثل بچهای است که در تقدیرش مشارکت در رسالتی را نوشتهاند که آدمبزرگها تاکنون بهدرستی از عهده انجامش برنیامدهاند. اقتصاد هنر در ایران، زمانی مطرح میشود که شاهد تغییرات جهانی رو به رشدی هستیم. اقتصاد صنعتی جایش را به اقتصاد دانشبنیان سپرده است و ملزوماتش هم آرامآرام به قول علما از حیز انتفاع ساقط میشود و ضرورتهای جدیدی در اقتصاد توسعه پیداشده و نمود پیدا میکنند.
***اساساً بخش هنر و فرهنگ برای اقتصاد ایران چه مزیتهای نسبی یا مطلقی میتوانند داشته باشند که در چند سال اخیر دولت ایران تا این حد به دنبال مطرح کردن بحثهای اقتصاد فرهنگ و هنر است؟
حتماً شما میدانید که اقتصاد کشور ما از راه فروش نفت کار میکند و عمده مصرفکنندگان نفت هم کشورهای صنعتی هستند. با کاهش تقاضای جهانی نفت، درآمد کشورمان تکافوی مسائل و هزینهها را نمیکند. با این بهرهوری پایین نیروی انسانی در کشور نمیتوان امیدوار بود که در سالهای بدون نفت، درآمد حاصل از صادرات نفت حتی هزینههای استخراج آن را پوشش دهد، از اینها گذشته رویارویی و مدیریت مسائل اجتماعی احتیاج به پول کافی دارد. ضمن اینکه تحریمها، برجام و مسائل سیاسی مرتبط به آنهم خودش داستانهایی مجزا است. پس منطقی است اگر بیندیشیم که منابع درآمدیمان را متحول کرده یا دستکم بهمرور تغییر دهیم. خوب یکی از پاسخهای قابلتأمل، مزیتهای رقابتی در هنر، میراث فرهنگی و گردشگری کشور است. البته سالهاست درباره سالهای بدون نفت و صادرات غیرنفتی صحبت میکنیم ولی در عمل و بهطور پراتیک، درآمد حاصل از صادرات غیرنفتی بخش کوچکی از هزینههای کشور را تأمین میکند. اینجاست که میگوییم اقتصاد هنر، کودکی است که بخشی از رسالت دشوار «بهگشت» اقتصاد ایران را در پیشانینوشتش دارد و اگر به این کودک توجه شود و مسیر مناسبی برایش در آینده ترسیم شود، میتوانیم افقهای روشنی را به همین واسطه برای اقتصاد کشورمان متصور شویم که ظرفیتهای زیادی برای ایجاد مزیتهای بالقوه و بالفعل در اقتصاد فرهنگ و هنر کشورمان وجود دارد.
***چقدر به آینده آکادمیک این رشته امیدوار هستید و آیا راهی وجود دارد که مباحث آکادمیک به بدنه هنرمندان تسری پیداکرده و کاربردی شوند؟
راستش اگر واقعبین باشیم مشکلات کم نیست، نبود استاد متخصص در این رشته و وجود عقیده قالبی که اقتصاد هنر؛ یعنی کاربست نظریهها و روشهای اقتصاد معمول در حوزه هنر، فقر منابع مطالعاتی و مهمتر اینکه دانشجویان به خاطر نداشتن مهارتهای زبانی نمیتوانند از متون تخصصی که عمدتاً به زبان انگلیسی نوشتهشده استفاده کنند، دشواریهای روبهروی این رشته هستند اما آنچه موجب امیدواری است، اقبال بیشازحد انتظار مردم، نهادهای هنری خصوصی و دولتی و دانشجویان هنر نسبت به این رشته است. اگر وزارت علوم و دانشگاهها بتوانند سیاستهایی را طرح کنند که بتوان از استادان و مربیان بازنشسته دانشگاههای خارجی استفاده شود، با هزینهای اندک میتوان دانش جهانی اقتصاد هنر را به ایران آورد و به این واسطه، با استفاده از تجربه چند دهه اخیر کشورهای پیشرو در این زمینه، این مباحث را هم کاربردی کرد.
***در افق ایدهآل در این زمینه، سهم دانشآموختگان این رشته در ارتقای درآمدهای غیرنفتی کشور چه میتواند باشد؟
درباره سهم دانشآموختگان این رشته باید بگویم، این خواسته تنها مأموریت اقتصاد هنر نیست و بیشتر به حوزه کارآفرینی هنر تعلق دارد. کارآفرینی هنر و صنایع خلاق به کشورهایی نظیر ایران امکان میدهد با مزیتهای رقابتی فرهنگیشان وارد اقتصاد جهانی شوند، سرمایهها و منابع فرهنگیشان را فعال میکند تا علاوه بر جهانیشدن صنایع فرهنگی منحصربهفردشان، منبع جدیدی برای رشد اقتصادی و ایجاد شغلهای جدید بیابند. نمونه این کار –البته در جهان توسعهیافته- را میتوان در شهر آستن در ایالت تگزاس آمریکا دید، این شهر از طریق کارآفرینی موسیقی و با شعار «آستن پایتخت موسیقی زنده جهان» توانسته است افراد زیادی را به کار بگمارد و درآمدهای بسیاری را نصیب مردمان این شهر کند. گزارش این موضوع را بهزودی در کتاب تازه من بانام «کارآفرینی و توسعه اقتصادی» میخوانید.
***با توجه ضرورتهای پویایی اقتصاد فرهنگ و هنر در ایران، که به آنها اشاره کردید، چه فعالیتهایی در این زمینه درگذشته انجامشده است؟
اینطور نیست که کاری صورت نگرفته باشد و کسی به آن نیندیشیده باشد. سابقه اندیشگانی اقتصاد هنر(البته به معنی دقیق و امروزیاش) بهپیش از انقلاب هم میرسد. در دانشگاه ملی(شهید بهشتی) و در سالهای منتهی به انقلاب موضوعاتی درباره اقتصاد فرهنگ و اقتصاد صنایعدستی مطرح و روی آنها کارشده است. بعد از انقلاب طبیعتاً کشورمان مسائل ضروری دیگری مانند جنگی طولانی و تحمیلی داشت منطقی بود که اقتصادمان، اولویتهای دیگری را پیگیری کند اما از سالهای پایانی دهه هفتاد شمسی اتمسفری برای پرداختن به اقتصاد هنر ایجادشده بود و آقای علی اعظم محمدبیگی با ترجمه برخی از متون اساسی اقتصاد هنر و نگارش مقالاتی با اتکا به همین منابع بهصورت جدی مباحث اقتصاد هنر را وارد فضای اندیشگانی جامعه ایران کرد. آقای دکتر فریبرز رئیس دانا هم مقالاتی دراینباره داشت. «فصلنامه هنر» و «نامه پژوهش فرهنگی» هرکدام یک شماره ویژه اقتصاد هنر منتشر کردند. «پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی» نیز سلسله مباحثی درباره اقتصاد فرهنگ برگزار میکرد که برخی از این مباحث به اقتصاد هنر اختصاص داشتند. برخی از سخنرانیها در نشریه «بیناب» چاپ شدند.
این وقایع تا سالهای نخست دهه هشتاد شمسی ادامه یافت. دکتر میثم موسایی کتابهایی در حوزه اقتصاد فرهنگ منتشر کرد که یکی از آنها با موضوع سینما بود. سال ۸۶ دانشگاه هنر اصفهان، حوزه هنری اصفهان و وزارت علوم، پژوهش مشترکی بانام «بررسی راهکارهای ارتقای فعالیتهای مرتبط با اقتصاد هنر» انجام دادند. سال بعد معاونت هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و پژوهشکده فرهنگ و هنر جهاد دانشگاهی نیز همایشی با عنوان اقتصاد هنرهای تجسمی، چالشها و راهبردها برگزار کردند. در همین حین کتابهای بیشتری نیز در این حوزه منتشر شدند و نقشه جامع علمی کشور هم -که از اسناد مهم بالادستی کشور به شمار میآید- اقتصاد هنر را جزو اولویتهای نخست بخش هنر اعلام کرد. همین موضوع باعث شد تا دانشگاه هنر اصفهان و پژوهشکده مطالعات اجتماعی و فرهنگی وزارت علوم بدون اطلاع از یکدیگر بهصورت جداگانه سرفصل رشته اقتصاد هنر را تنظیم کنند و همینالان هم در دو دانشگاهی که در ایران تدریس میشوند دو سرفصل جداگانه هست. در دانشگاه امامرضا، سرفصل پژوهشکده و در اینجا سرفصل دانشگاه هنر تدریس میشود. البته این را هم بگویم که سابقهای که به آن اشاره شد تنها درباره پیشینه آکادمیک رشته بود و الا مسائل اجرایی، حراجیها و فعالیتهای مثبت دیگر هم در همین سالها بودهاند که بحث دربارهشان فرصت دیگری میطلبد.
*به نقل از روزنامه صبا